شیعه شدن مرد سنی!

بسم الله

                           

عالم جلیل شیخ علی رشتی از شاگردان شیخ مرتضی انصاری(ره) بود. چون اهل بلاد لار و نواحی آنجا شکایت کردند از نداشتن عالم جامع نافذالحکمی، آن مرحوم را به آنجا فرستادند.
ایشان نقل کرد که:
« وقتی از زیارت حضرت ابی عبدالله علیه السلام مراجعت کرده بودم و از راه آب فرات به سمت نجف اشرف می رفتم، در کشتی کوچکی که بین کربلا و طویرج بود نشستم و اهل آن کشتی، همه از اهل حله بودند. ( از طویرج راه حله و نجف جدا می شود ). پس آن جماعت را دیدم که مشغول لهو و لعب و مزاح شدند جز یک نفر که با ایشان بود و در عمل ایشان داخل نبود و آثار سکینه و وقار از او ظاهر بود نه خنده می کرد و نه مزاح و آن جماعت بر مذهب او قدح می کردند و عیب می گرفتند.
با این حال در مأکل و مشرب شریک بودند. بسیار متعجب شدم و مجال سؤال نبود تا رسیدیم به جایی که به جهت کمی آب، ما را از کشتی بیرون کردند.
در کنار نهر راه می رفتیم. پس اتفاق افتاد که با آن شخص مجتمع شدیم و از او پرسیدیم: سبب مجانبت او را از طریقه رفقای خود و قدح آنها در مذهب او.
گفت: ایشان خویشان منند از اهل سنت و پدرم نیز از ایشان بود و مادرم از اهل ایمان و من نیز چون ایشان، بودم و به برکت حضرت حجت صاحب الزمان علیه السلام شیعه شدم.
پس از کیفیت آن سؤال کردم. گفت:
اسم من یاقوت و شغلم فروختن روغن در کنار جسر(پل) حله بود. سالی به جهت خریدن روغن از حله بیرون رفتم به اطراف و نواحی در نزد بادیه نشینان از اعراب، پس چند منزلی دور شدم تا آنچه می خواستم، خریدم و با جماعتی از اهل حله برگشتم.
در بعضی از منازل چون فرود آمدیم، خوابیدیم چون بیدار شدم کسی را ندیدم همه رفته بودند و راه ما از صحرای بی آب و علفی بود که درندگان بسیار داشت و در نزدیکی آن معموره ای نبود، مگر بعد از فراسخ بسیار، پس برخاستم و بار کردم و در عقب آنها رفتم پس راه را گم کردم و متحیر ماندم و از سباع و عطش روز، خائف بودم. پس استغاثه کردم به خلفا و مشایخ و ایشان را شفیع کردم در نزد خداوند و تضرع نمودم، فرجی ظاهر نشد، پس در نفس خود گفتم: من از مادرم می شنیدم که او می گفت: « ما را امام زنده ای است که کنیه اش ابوصالح است گمشدگان را به راه می آورد و درماندگان را به فریاد می رسد و ضعیفان را اعانت می کند ».
پس با خداوند معاهده کردم که من به او استغاثه می نمایم. اگر مرا نجات داد به دین مادرم درآیم. پس او را ندا کردم و استغاثه نمودم ناگاه کسی را دیدم که با من راه می رود و بر سرش عمامه سبزی است که رنگش مانند این بود ( اشاره کرد به علفهای سبز که در کنار نهر روییده بود )، آنگاه راه را به من نشان داد و امر فرمود که به دین مادرم درآیم و کلماتی فرمود از جمله:
« به زودی به قریه ای می رسی که اهل آنجا همه شیعه اند. » گفتم: یا سیدی با من تا این قریه نمی آیید؟
فرمودند:« نه، زیرا که هزار نفر در اطراف بلاد به من استغاثه نموده اند باید آنان را نجات دهم. »
این حاصل کلام آن جناب بود که در خاطر ماند. سپس از نظرم غائب شد. اندکی نرفتم که به آن قریه رسیدم و مسافت تا آنجا بسیار بود و آن جماعت روز بعد به آنجا رسیدند؛ پس چون به حله رسیدم رفتم نزد فقهای کاملین سید مهدی قزوینی(ره) ساکن حله، قصه را نقل کردم و معالم دین را فراگرفتم و از او سؤال کردم عملی که وسیله شود برای من که بار دیگر آن جناب را ملاقات نمایم پس فرمود:
چهل شب جمعه حضرت ابی عبدالله علیه السلام را زیارت کن. پس مشغول شدم و از حله برای زیارت، شب جمعه به آنجا می رفتم تا آنکه یکی باقی ماند. روز پنجشنبه که از حله رفتم به کربلا چون به دروازه شهر رسیدم، دیدم اعوان دیوان، در نهایت سختی از واردین مطالبه تذکره می کنند و من نه تذکره داشتم و نه قیمت آن و متحیر ماندم و خلق در دم دروازه مزاحم یکدیگر بودند.
پس چند دفعه خواستم که خود را مخفی کرده از ایشان بگذرم میسر نشد.
در این حال صاحب خود حضرت صاحب علیه السلام را دیدم که در هیأت طلاب عجم عمامه سفیدی بر سر دارد و داخل بلد است، چون آن جناب را دیدم استغاثه کردم؛ پس بیرون آمد و دست مرا گرفت و داخل دروازه نمود و کسی مرا ندید.
و چون داخل شدم دیگر آن جناب را ندیدم ودر حسرت  باقی ماندم. »


دردهای من

بسم الله

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج  (قیصر امین پور)


بالای سر جنازه

بسم الله

مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهدی سیستانی، پدر آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی در مشهد مقدس، برای آن که به محضر امام زمان( عج ) شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.
ایشان می فرمود: «یکی از جمعه های آخر، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول زیارت عاشورا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور به، به در آن خانه رفتم. خانه ی کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی می تابید. در زدم. وقتی در باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولی عصر(عج) در یکی از اتاقهای آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.
وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت، به من فرمودند: چرا اینگونه به دنبال من می گردی و  این رنجها را متحمل می شوی؟ مثل این باشید ( اشاره به آن جنازه کردند ( تا من به دنبال شما بیایم. بعد فرمود: این، بانویی است که در دوره ی بی حجابی (دوران رضاخان پهلوی) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند.
منبع : کتاب شیفتگان حضرت مهدی«عج»


شیطان و فرعون !

بسم الله

گویند ابلیس، زمانی نزد فرعون آمد در حالیکه فرعون خوشه ای انگور در دست داشت و می خورد.
ابلیس به او گفت: هیچکس میتواند که این خوشة انگور را به مروارید خوش آب و رنگ مبدل سازد؟
فرعون گفت: نه.
ابلیس با جادوگری و سحر، آن خوشة انگور را به دانه های مروارید خوشاب تبدیل کرد.
فرعون تعجب کرد و گفت: آفرین بر تو که استاد و ماهری.
ابلیس محکم بر گردن او زد و گفت: مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند، تو با این حماقت چگونه دعوی خدایی می کنی؟

 


8 شوال ، سالروز تخریب حرم امامان بقیع

بسم الله

فضیلت بقیع
در فضیلت بقیع احادیث و روایات متعددی از پیامبراکرم(ص) نقل گردیده است از جمله اینکه در حدیثی فرمودند: ”از بقیع هفتاد هزار نفر که صورتشان مانند ماه شب چهارده است محشور خواهند شد و بدون حساب وارد بهشت می شوند.”
و در حدیث دیگر آمده است که رسول خدا(ص) در بقیع حضوریافتند و اهل قبور را بدین گونه خطاب می کردند: “درود بر شما، خداوند ما و شما را بیامرزد شما پیشاهنگان ما بودید و ما هم در پی شما خواهیم آمد.”
حرم ائمه بقیع در کتب تاریخ به عنوان مشهد و حرم اهل بیت(ع) معروف گردیده است و در این حرم مطهر قبر چهار تن از ائمه هدی- امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام- در کنار هم و به فاصله 2 تا 3 متری این قبرها، قبر عباس عموی گرامی رسول خدا(ص) قرار گرفته و در کنار آن نیز قبر دیگری است که متعلق به فاطمه بنت اسد می باشد. قبل از ویرانی ساختمان این حرم مطهر همه قبور شش گانه در زیر گنبد و دارای ضریح زیبایی بودند. همچنین مدفن تعدادی از همسران، فرزندان، اقوام و عشیره پیامبر اکرم و جمع کثیری از صحابه و یاران آن حضرت و تعداد بی شماری از شهدا و علما در این قبرستان قرار دارند. 
پیشینه قبرستان بقیع
بقیع اولین مدفن و مزاری است که به دستور رسول اکرم(ص) و به وسیله مسلمانان صدراسلام به وجودآمده است. در بقیع اولین کسی که از انصار دفن شده اسعدبن زراره و از مهاجرین عثمان بن مظعون می باشد. سمهودی می گوید: پس از فوت ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) آن حضرت به صحابه فرمودند: ”ابراهیم رابه سلف ما عثمان لاحق کنید و در کنار او به خاک بسپارید.” او می گوید پس از دفن شدن ابراهیم در بقیع، مردم مدینه علاقه مند شدند پیکر اقوام و عشیره خود را در آنجا دفن کنند و هر یک از قبایل مدینه درختان و ریشه های بخشی از بقیع را قطع و زمین آن را برای همین منظور آماده نمودند. 
تخریب بقیع
روز هشتم شوال سال 1344هجری قمری روزی سیاه برای مسلمانان جهان به شمار می رود. در این روزها وهابیان دین ناشناس حرم امامان معصوم بقیع را با خاک یکسان کردند. بنابر نقل مورخان آنچنان بقیع خراب گردید که به تپه ای از پاره سنگ و پاره آجر تبدیل شد و از کینه وهابیان به گونه ای زیر و رو گشت که به منطقه ای زلزله زده شباهت پیدا کرد. 
لازم به ذکر است آفات بزرگ و خطرناک در میان تمام مذاهب و آئین ها کج فهمی و تندروی ها وبرداشت های غلط وانحرافی است که به اصطلاح قرائت های خود ساخته از دین می باشد که از زمان های مختلف در میان پیروان همان مذاهب به وجود آمده و موجب تضعیف و تفرقه در آن مذهب شده است. یکی از این نمونه های بارز انحرافات فکری و برداشت های غلط گروه خوارج هستند. از جمله اوصاف آنها که در روایات به آنها اشاره شده، کثرت عبادت و تقید آنان به نماز و روزه و قرائت قرآن است به طوری که عبادت سایر مسلمانان نسبت به عبادت آنها حقیر و کم می باشد. ویژگی بعدی آنها این بود که به خاطر غرور و تحجر حاضر نبودند از هیچ ناصحی نصیحت بپذیرند. از دیگر ویژگی خوارج تکفیر مسلمانان بود تا جایی که هر مسلمان متعهدی را که با عقیده و تفکرات انحرافی آنان موافق نبود مرتد و خارج از اسلام می دانستند. 
پس از گذشت چندین قرن از ظهور خوارج و در آستانه قرن هشتم بود که نمونه ای دیگر از این انحرافات در جامعه اسلامی ظاهر شد و آن ظهور احمدبن تیمیه بود که در شام مطالبی را در مسائل اسلامی خلاف مسلمات اسلام و مخالف با فتاوای علما و پیشینیان به شکل های سخنرانی و مکتوب منتشر کرد. در این هنگام بود که بسیاری از علما و دانشمندان از شام و مصر و بغداد در مخالفت با نظریات او به میدان آمده و به نقد عقاید او پرداخته و بر انحراف و ارتداد او فتوا صادر کردند. 
ابن تیمیه پس از چندین بار زندانی شدن در مصر و شام، سرانجام در سال 728 هـ ق در زندان دمشق از دنیا رفت. 
اوضاع به همین گونه گذشت تا اینکه در قرن یازدهم در شهر نجد حجاز شخصی به نام محمدبن عبدالوهاب ظهور کرد و پس از چهار قرن بار دیگر به ترویج عقاید و افکار ابن تیمیه پرداخت. از آنجا که مردم شهر نجد افرادی دور از تمدن و معارف بودند عبدالوهاب در فعالیت خود موفق شد. یکی از مهمترین فتاوای فقهی وهابیان ،حرمت سفر برای زیارت قبور پیامبران و صالحان و حرمت تبرک وتوسل به آنان و ساختن حرم و بارگاه بر قبور آنهاست. بنابراین هرگونه توسل و تبرک جستن به ساحت پیامبران و ائمه معصومین(ع) اظهار شرک و کفر و بت پرستی محسوب و موجب حلال شدن مال و جان چنین افرادی است. 
 مرحوم آیت الله امین عاملی در کتابش پیرامون عقاید وهابیان می نویسد: “اعتقاد وهابیان درباره عموم مسلمانان این است که مسلمین پس از ایمان به کفر برگشته اند و پس از توحید به شرک گراییده اند زیرا آنان در دین بدعت گذاشته اند و به جهت زیارت و تبرک جستن به انبیا و صالحین به کفر و شرک روی آورده اند لذا جنگ با آنان واجب و ریختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان (وهابیان) حلال است.”
جالب اینکه صنعانی وهابی در رساله اش با عنوان تطهیر الاعتقاد به این حقیقت اعتراف کرده که زیارت مرقدها و آثار اولیای خدا سیره مسلمین بوده است و آنان از زمان های گذشته این کار را انجام می دادند.( تبدید الظلام، ص 389)
براساس این افکار غلط و نادرست بود که آنها به هرجا و هر شهر و دیاری که دست می یافتند قبل از هر چیز به تخریب مشاهد شریفه و بقاع متبرکه می پرداختند، کشتار وهابیان در عتبات عالیات صحنه ای سیاه در تاریخ اسلام است. 
در سال 1216 هـ ق امیرسعود با لشکری بسیار به شهر کربلاحمله ور شد و تعداد بیست هزار نفر از اهالی کربلاو زوار کشته شدند، خزانه حرم و تمام تزئینات و جواهرات حرم به تاراج رفتند. همچنین آنان به هنگام تسلط بر طائف و مکه قبور جد و عموی پیامبر، خدیجه همسر پیامبر و بسیاری از اماکن مقدسه را ویران کردند. در ماه رمضان 1344 هـ ق وارد مدینه شدند و پس از گذشت چند روز در هشتم شوال گنبد و بارگاه ائمه معصومین(ع) در بقیع را به طورکلی منهدم کردند و از این حرم و قبور به جز قطعه سنگ هایی که در اطراف قبور نصب کردند اثر وعلامتی باقی نماند. به کارگرانی که این عمل ننگین را انجام دادند مبلغ هزار ریال سعودی دستمزد پرداخت گردید. 
در این ماجرا تنها حرم پیامبراکرم(ص) محفوظ ماند و وهابیان در ادامه هتاکی های خود تصمیم داشتند قبر مطهر رسول خدا(ص) را نیز تخریب کنند اما از بازتاب این کار در جهان اسلام و برانگیخته شدن احساسات مسلمانان بر ضد خویش ترسیدند و به طور موقت از این عمل منصرف شدند. غارت اموال و طلاو جواهرات خزانه عظیم حرم رسول خدا(ص) و ائمه بقیع یکی دیگر از اعمال شنیع این گروهک بوده است. (لمعات الشهاب فی سیره محمدبن عبدالوهاب، ص 108)
بعضی از نویسندگان و هابی این مصونیت را این گونه توجیه می کنند: “که ما این گنبد را به عنوان یکی از گنبدهای مسجد می شناسیم نه به عنوان گنبد و بارگاه حرم پیامبر والا...” 
یکی از جهانگردان غربی به نام میسترکه به فاصله کوتاهی از ویرانی این حرم بقیع را دیده، ویرانی و خرابی آنجا را این گونه ترسیم می کند: “چون وارد بقیع شدم، آنجا را همانند شهری دیدم که زلزله شدیدی در آن به وقوع پیوسته و به ویرانه ای تبدیل شده است،زیرا در جای جای بقیع به جز قطعات سنگ و کلوخ به هم ریخته و تیرهای چوب کهنه چیز دیگری نمی توان دید. ولی این ویرانی ها و خرابی ها در اثر وقوع زلزله و یا حادثه طبیعی بلکه با عزم و اراده انسانها به وجود آمده بود و همه آن گنبد و بارگاه های زیبا و سفیدرنگ که نشانگر قبور فرزندان و یاران پیامبر اسلام بود، با خاک یکسان گردیده است.”
___________________
هشتم شوال ، سالروز تخریب قبور امامان بقیع (ع) و اصحاب رسول خدا توسط وهابیون را به ساحت مقدس امام زمان (عج)  و تمامی مسلمانان تسلیت عرض نموده ، انشاالله حرم ائمه بقیع را باشکوه تر خواهیم ساخت. 


<      1   2   3      >